کبوتر و آسمان

بگذار سر به سینۀ من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

شاید که پیش از این نپسندی به کار عشق

آزار این رمیدۀ سر در کمند را

بگذار سر به سینۀ من تا بگویمت

اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

عمریست در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم آنچنان که اگر بینمت به کام

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من

ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی آرام و روشنی

من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های ترا دانه چین کنم

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح

بگذار تا بنوشمت ای چشمۀ شراب

بیمار خنده های توام بیشتر بخند

خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب
فریدون مشیری
نظرات 1 + ارسال نظر
نکیسا پنج‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 00:22 http://hotchocolate.blogsky.com/

به به ... از خانم فروغ هم پست بذار plz

فروغ دوست داری ی ی ی !!؟
یکی هم اط فروغ واسه شما میذاریم. بعدش بگو خسرو بد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد