زین دو هزاران من و ما

ای عجبا من چه منم


گوش بِنِه عربده را

دست مَنِه بر دهنم


چونکه من از دست شده ام

در ره من شیشه منه

ور بِنَهی پا بِنَهم، هرچه بیابم شکنم...


پیدا شدم، پیدای ناپیدا شدم

شیدا شدم...


من او بُدم، من او شدم

با او بُدم، بی او شدم

در عشق او چون او شدم

زین رو چنین بی سو شدم


نظرات 2 + ارسال نظر
خاتون شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:45 http://cafe-rang.blogfa.com

لذت بردم
به نظر من رسیدم به همچین جایی یعنی کمال
حس حضور

آذر پنج‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 00:10

اکنون مرا مَلِکی همشانِ عاشقان به سراپرده آورده است،
و من همه از تماشای اوست که در عیشِ عشق،
دیوانه می‌دوم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد